123
|
|
||
آیا میدانستید که ایرانی ها روزانه بطور متوسط حتی نصف استکان هم شیر نمیخورند ؟ موضوع مطلب : شنبه 90 دی 24 :: 1:4 صبح :: نویسنده : shervinhk
روزی پسر کوچکی از خواهر بزرگش درباره خدا سوالی پرسید. او سوال کرد: سوزی ، آیا کسی تا به حال خدا را دیده است؟ سوزی در حالی که مشغول مطالعه بود به تندی پاسخ داد: نه ، البته که نه! خدا در جای دوری در بهشت است و هیچ کس نمی تواند او راببیند.روزهای زیادی گذشتند، اما این سوال همچنان در ذهن آن پسر باقی مانده بود. بنابراین نزد مادرش رفت و پرسید: مامان ،آیا کسی تا به حال واقعا خدا را دیده است؟ مادرش مودبانه پاسخ داد: نه واقعا ، خدا روح است و در قلب های ما ساکن است اما ما هرگز نمی توانیم او را ببینیم. پسرک کمی راضی شد اما هنوز متعجب بود . چندی بعد ، پدر بزرگش او را به ماهیگیری برد.آن ها زمان خوبی را با هم گذراندند. خورشید با شکوهی استثنایی در حال غروب بود و پدر بزرگ به آرامی به زیبایی خیره کننده آن چشم دوخته بود. در چهره پدر بزرگ صلح و رضایت عمیقی نقش بسته بود، پسر کوچک لحظه ای فکر کرد و سرانجام با تردید گفت : پدر بزرگ فکر کنم شما بتوانید پاسخ سوال حیرت انگیز مرا پس از مدت ها بگویید. آیا کسی تا به حال واقعا خدا را دیده است؟ پیرمرد همان طور که به حرکت آرام آب خیره شده بود حتی سرش را برنگرداند. زمانی طولانی سپری شد و او سرانجام پاسخ داد: پسرم ، راستش را بخواهی من به جز خدا هیچ چیز دیگری را نمی توانم ببینم.
موضوع مطلب : شنبه 90 دی 24 :: 12:20 صبح :: نویسنده : shervinhk
عصابم خورده، بدهکارم ، گرفتارم و..... کلماتی که همیشه به کار می بریم موضوع مطلب : شنبه 90 دی 24 :: 12:12 صبح :: نویسنده : shervinhk
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!
چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند
زندگی ادامه دارد هیچ وقت پایان نمی گیرد
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!! تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!! او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من , تو , او هیچگاه در کنار هم نبودیم هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود؟؟؟ موضوع مطلب : شنبه 90 دی 24 :: 12:12 صبح :: نویسنده : shervinhk
من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید تو نوشته بودی علم بهتر است شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبیه کرد بقیه بچه ها به او خندیدند آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم گاهی به هم گره می خورند گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید
سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت
روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
موضوع مطلب : |
آرشیو وبلاگ
آخرین مطالب
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 0 کل بازدیدها: 13395 |
||